آرزوهـــــــــــای مـــــحـــــــال


فرودگاه...

 

و گریه !!!

راه دموکراتیکی برای پشیمان کردنت نیست...

من بی دست  و پا تر از آنم که در فرودگاه برایت دست تکان دهم...

2 نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1398ساعت 21:50 توسط نرگس || |

نفرین...

 

آنکه بین من وتو شام جدایی آورد میکنم نفرینش:
یا الهی!!!بکنش چون من زار،هر دو چشمانش تار،پیش معشوقش خار،تا بداند چه به من میگذرد
***از غم دوری آن چشم عزیز...***
2 نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1398ساعت 23:0 توسط نرگس || |

فنا

چله نشین فنا در شب طوفانیم...

داغ کدامین گنه مانده به پیشانیم؟؟؟

همسفر بادها،رفته ام از یادها...

فاصله ای بیش نیست تا شب ویرانیم...

2 نوشته شده در سه شنبه 3 بهمن 1398ساعت 21:9 توسط نرگس || |

پیامک بازار...

بعد از رفتنت موهایم را از ته زدم؛دیوانه ام میکرد

 

خاطره ی دست هایت...

 

*

 

*

 

*

 

به سلامتیه کسی که وقتی براش گریه کردم رفت واسه رفیقاش تعریف کرد و خندیدن...

 

*

 

*

 

*

 

شبهایم درد دارد وقتی نمیدانم کدام لعنتی چراغ اتاقت را خاموش میکند...

 

*

 

*

 

*

 

به سلامتی اونایی که صد تا خاطرخواه دارن اما دلشون گیره یه بی معرفته...

 

*

 

*

 

*

 

جدایی به روز آدم چیزی نمی آورد، به شب آدم اما.......

 

*

 

*

 

*

 

کودک بودم عاشقش شدم...اولین بازی اش زندگیه من بود...

 

*

 

*

 

*

 

عشق یعنی وقتی هزار دلیل برای رفتن هست هنوز دنبال بهانه ای که بمانی...

 

*

 

*

 

*

 

بسلامتی کسی که انقدر به یادشیم که اگه به یاد خدا بودیم نصف بهشت ماله ما بود...

 

*

 

*

 

*

 

مقداری طناب در خانه است...می آیی طناب بازی یا گره اش بزنم به سقف...

 

*
*
*

 

سینمای ذهنم امشب هم همان فیلم همیشگی را پخش کرد:

 

خاطرات بودنت...

 

*
*
*

 

تشنگی بهانه بود!!!

 

من آب را با لیوان تو می خواستم...

 

*
*
*

 

خدایا امروز را مهمان من باش؛به صرف یک فنجان

 

قهوه ی تلخ...

 

وقتش رسیده طعم دنیایت را بچشی...

 

*
*
*

 

حالم حال بچه ای ست که با ذوق به کوچه رفت...

 

ولی هیچکس بازی اش نداد...

 

*
*
*

 

حسرت هایم را امشب می گذارم پشت در؛؛؛

 

بیچاره رفتگر...

 

*
*
*

 

خدایا دستانی را در دستانم قرار بده که پاهایش با دیگری پیش نرود...

 

*
*
*

 

خیانت است یا عدالت؟؟؟

 

نوشتن *دوستت دارم* و فرستادن برای دو نفر...

 

*
*
*

 

این روزها دل گرمی میخواهم وگرنه چیزی که زیاد است سرگرمی...

 

*
*
*

 

همه ی لرزش دست ودلم از آن بود که عشق از دستم برود که رفت...

 

*
*
*

 

حوا که بغض کند حتی خدا هم که سیب بیاورد،،،

 

چیزی به جز آغوش آدم ساکتش نمی کند...

 

*
*
*

 

سنگین کام می گیری مرد!!!

 

در این سرمای بی رحم به یاد کدام کس خاطراتت را دود میکنی؟؟؟

 

*
*
*

 

بگذار توی همین یک جمله دوباره عاشق هم باشیم؛

 

من نامت را صدا میزنم،

 

تو بگو:جانم...

 

*
*
*

 

حسادت نکن این که بعد از تو در بر گرفته ام...

 

زانوی غم است...

 

*
*
*

 

تنهایی چیزهای زیادی به انسان می آموزد...

 

اما تو نرو بگذار من نادان بمانم...

 

*
*
*

 

بسلامتی رفیقی که یه روزی میاد سر خاکم ومن نمیتونم جلوی پاش بلند شم،،،

 

اما خیالم راحته که اون روز خاک زیر پاشم...

 

*
*
*

 

گهگاهی یادم کن!!!

 

نترس تنهایی ام واگیر ندارد...

 

*
*
*
پست چی حواس پرت نامه های تورا به خانه ی همسایه می اندازد،،،

 

وگرنه محال است فراموشم کرده باشی...

 

*
*
*

 

رفته بودم دلش را به دست بیاورم...

 

دلم را از دست دادم...

 

*
*
*

 

دستهایم به آرزوهایم نرسید،آنها بسیار دورند

 

اما درخت سبز صبرم میگوید:

 

امیدی هست!

 

دعایی هست!

 

خدایی هست!

 

*
*
*

 

عذاب یعنی اونکه دوسش داری کنارت بشینه و از اونکه دوسش داره واست بگه...

 

*
*
*

 

ابرها نبارید!!!

 

من دریا را به پایش ریختم...برنگشت...

 

*

 

*

 

*

 

بیزارم از زبانم وقتی حرف دلم را به تو نمیگوید...

 

*
*
*

 

همه چیز باتو شروع شد اما هیچ چیز بدون تو تمام نمی شود حتی این دلتنگی های من...

 

*
*
*

 

دلتنگی ام برایت به اندازه ی مادریست که آخرین سرباز برگشته از جنگ پسرش نبود...

 

*
*
*

 

افسانه ها را رها کن!!!

 

دوری و دوستی کدام است؟؟؟

 

فاصله هایند که عشق ها را می بلعند،،،

 

من اگر نباشم دیگری جایم را پر می کند!!!

 

به همین سادگی...

 

*
*
*

 

خنک شدی؟؟؟

 

اما من هنوز داغم از رفتنت در این گرمای بی حم...

 

*
*
*

 

منتظر خداحافظیه من نباش!!!

 

من هرکه را به خدا سپردم سر از آغوش دیگری درآورد...

 

*
*
*
خیانت یعنی کسی رو نخوای ولی وانمود کنی که دوسش داری...

 

*
*
*

 

خطش را عوض کرد!!!

 

من ماندم و دوستت دارم هایی که هرکز تحویل داده نشد...

 

*
*
*

 

بیا حواس تقدیر را پرت کنیم،،،

 

تو صدایش کن؛؛؛

 

من دزدکی فاصله ها را بر میدارم...

 

*
*
*

 

ساده لوح بودن از اونجایی شروع میشه که میگی:

 

این یکی با بقیه فرق داره...

 

*
*
*

 

بسلامتی آدمایی که وقتی میفهمن دوسشون داری بازم آدم میمونن...

 

*
*
*

 

نه چتر داشت، نه چمدان، نه روزنامه...

 

عاشقش شدم از کجا می فهمیدم مسافره؟؟؟...

 

*
*
*

 

موضوع انشا:

 

تابستان خود را چگونه گذراندید؟

 

به نام خدا

 

فرسنگ ها دور از آغوشش...

 

*
*
*

 

میترسم از اینکه یک روزی،یک جایی، من وتو خیلی دور از هم شب در آغوش یک غریبه بی قرار هم باشیم...

 

*
*
*

 

تنهایی یعنی با تمام وجود بهش بگی دوسش داری ولی اون بخاطر یکی دیگه بگه:

 

بی خیال آشنایی من وتو اشتباه بود...

 

*
*
*

 

هیچگاه فکر نمی کردم که اینقدر گران قیمت باشم...

 

به هرکس رسیدم مرا فروخت...

 

*
*
*

 

تنهایی ام را گردنت نمی اندازم،،،

 

گردنت تاب این همه سنگینی را ندارد...

 

*
*
*

 

خیانت را معلم به ما یاد داد،آنجا که گفت:

 

جای خالی را باید پر کرد...

 

*
*
*

 

لالایی را من برایش خواندم ولی در آغوش دیگری خوابش برد...

 

*
*
*

 

کبریت لازم نیست،،،

 

همین که دردهایم را برای سیگارم بگویم آتش میگیرد...

 

*
*
*

 

ادعای رفاقت میکرد...

 

دوستی اش را چشیدم؛؛؛طعم کشک میداد...

 

*
*
*

 

دیگه بهش فکر نمیکنم،،،گناه است چشم داشتن به مال غریبه ها...

 

*
*
*

 

چه خیانت قشنگی:

 

تهیه کننده: دوستم

 

کارگردان: عشقم...

 

*
*
*

 

موقع رفتن گفت: بعدا میبینمت!

 

الان یکسال است که رفته!!!

 

راستی بعدا چندمین روز تقویم است؟؟؟...

 

*
*
*

 

رفتنت،

 

نبودنت،

 

نامردیت،

 

هیچ کدوم نه اذیتم کرد نه واسم سوال شد!

 

فقط یه بغض داره خفم میکنه!!!

 

چجوری نگات کرد که تنهام گذاشتی؟؟؟...

 

*
*
*

 

برای دردهایم نشانه میگذارم تا یادم بماند کجا دست خدا را رها کردم...

 

*
*
*

 

سنگین است تکلیف بی تو بودن!!!

 

تو آسوده بخواب من مشق گریه هاهم مانده است...

 

*
*
*

 

مشتی از خاک بر میدارم...

 

شاید این همان نیمه ی گمشده ی من باشد که خدا یادش رفته خلقش کند...

 

*
*
*
چه زیبا می گفت مترسک:

 

وقتی نمی شود رفت همین یک پا هم اضافی ست...

 

*
*
*

 

هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند خنجر خیانت را که در قلبم فرو رفته در می آورم اندکی نمک بر رویش می پاشم،میبوسمش و دوباره سر جایش میگذارم!!!

 

به آن لعنتی بگویید:

 

خیالش تخت من هنوز به خنجرش هم وفادارم...

 

*
*
*

 

لعنت به تمام کسانی که تو نیستند ولی عطر تو را می زنند...

 

*
*
*

 

قدش به عشق نمی رسید،،،

 

غرورم را زیر پایش گذاشتم باز هم نرسید...

 

*
*
*

 

خوش به حالت آدم تو بودی و حوا،،،

 

کسی نبود که حوایت را هوایی کند...

 

*
*
*

 

اگر میبینی هنوز تنهام به خاطر عشق تو نیست،،،

 

من فقط میترسم؛؛؛

 

میترسم که همه مثل تو باشند...

 

*
*
*

 

یادت برایم همانند قصه ی سیگار پیرمردی ست که سالهاست میگوید نخ آخر است...

 

*
*
*

 

خدایا کدامین پل در کجای دنیا شکسته است که هیچکس به خانه ی آرزوهایش نمیرسد...

 

*
*
*

ساکتم...

هیچی نیستم...!

حتی آنقدر آدم نیستم که عاشقم باشی؟!

اما کاش میفهمیدی...

من دربرابر آدم های بی احساس این شهر شلوغ،فقط یک آدم ساده ام...

*

*

*

طبیبان بر سر بالین من آهسته میگفتند:

که امشب تا سحر این عاشق دلخسته میمیرد

ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد

چه سنگین میرود این مُرده از بس آرزو دارد...

*

*

*

اخیراً سکوتم را که میبینند،میپرسند چیزی شده؟؟؟

ولی جوابش همیشه سر بالاست...

و اما حالا فریاد میزنم:

بـــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــه

چیزی شده به اندازه یک دنیا آوار بر سرم...

چیزی شده به اندازه یک اقیانوس اشک...

چیزی شده برای من و برای او چیزی نشده...

چیزی شده که نمیخواستم...

دانستید حالا...؟!

*

*

*

آهای همسایه...

میتوانی مرا درک کنی؟؟؟

من منتظر کسی هستم که بیاید و در بزند...

اینقدر به دیوار نکوب...!!!

*

*

*

درد یعنی مرور مسیج هایی که یک روز باورشان داشتی...

و امروز به دروغ بودنشان ایمان  آوردی...!!!

*

*

*

دیوار اتاقم پر از عکس های دو نفره ایست که قرار است بعداً بیاندازیم...

همان بعداً که نیست شد در تقویم بودنمان...

*

*

*

گـــــــــــــــاهــــــــــــــــی دلــــــــــــــــــــــــــم بـــــــــــــــــــرای                                                          زمــــــــــــــــــــانــــــــــــــــی کـــــــــــــــــه

     نـــــــــــــــمـــــــــــی شـــــــــــنــــــاخـــــــــــــتـــــمـــت

     تـــــــــــــــــــــنــــــــــــگ     مـــــــــیشــــــــــــــــود...

*

*

*

هیچکس نگران کلاغی که به خانه اش نرسید نیست...

آدم ها فقط دنبال قــــــــــــصــــــــــــــــه اند...

*

*

*

ایــــــــنـــــــجا هـــــــــــمـــــــــه تــــــــــــنـــهــــــــــــــــان...

امـــــــــا خـــــیــلــــــی هـــا هـــــــــــنـــــوز گـــــــــــرمـــــــن...

مـــــــــــــتــــــــــــوجــــــــــــه نـــــــــــــــشـــــــــــــــــدن...

*

*

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2 نوشته شده در جمعه 19 مهر 1392ساعت 15:35 توسط نرگس || |

پــــــــــــروانــــــــه ها...

پــــــروانــــه هـا در پـیـلـه  دنــیــا را نمــیـفـهـمـنـد

تــــــقـویـــم هـــا  روز مــبـــــــادا  را  نـمـیـفـهـمـنـد

دریـــــــا بـرای مــــردم صحـــرا نشــیـن دریـــــاسـت

ســاحـل نـشــیــــنــان قـــــدر دریـــــــا را نــمــیـفهـمند

مــــثـــــل هـــمــــــــه مـــا هـــم خــیـال زنــدگـی داریـم

امـــا  نـمــیــدانـــم چـــــــــرا مـــا را نــمــیــفــهـمـنـد

از روز اول بـــا تـــــو در پـــــــــرواز  دانســــــتــــم

پــــــــــــــــروانـــــــه هــا در پـیـلـه دنــــــــــیـــــــا را نـــمــیــفــهـمـنـد...

2 نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392ساعت 1:22 توسط نرگس || |

روح مجنون...

به نام خدایی که آنقدر آه کشیدم تا تو رابرایم فرستاد...

 

روح مجنون هرگز کسی را که از عشق خسته شود نمیبخشد ومن از آنهایی هستم که اگر روح سرفصل عاشقی های دنیا از من آزرده باشد خواب به چشمم نخواهد آمد.

راستی نکند نقاشی های ناشیانه ی این قلم فرسویه خاطر نازنینت را رنگ آزار بزند و نکند گمان کنی من از آن همسفرهایی هستم که میان راه خستگی را بهانه میکنند و شهامت اعترافش را ندارند.

به جان عزیز خودت من هنوز همان مسافر روزهای نخستم که اگر چیزی را فراموش کنم از همسفر دانایم میپرسم و حاضرم تا هروقت که تو بخواهی برای ساختن آن قصر رویایی با پنجره های سرخ روزها را به دفتر خاطراتم گره بزنم.

خوب میدانم به روزگار نمیشود خورده گرفت اما به عاشق چرا،

گیریم روزگار توانایی دور نگهداشتن من وتو را داشته باشد تکلیف دل هایمان که دست او نیست.

......عزیزم نگذار که تسلیم معادله ی دل و دیده شویم

نگذار برای گفتن دوستت دارم بگوییم امروز که نشد باشد برای فردا.

نگذار غرور را بهانه کنیم.

عشق دارد زیر سایه ی بی اعتنایی من وتو بزرگ میشود

بگذار ما تربیت کنندگان خوبی برای عشق باشیم،،،

پس یک قرار قزعی نقره ای میگذاریم:

*صبر از من و بی قراری از تو*

آنقدر عاشق میشویم که تشخیص اینکه چه کسی عاشق تر است برای خودمان مشکل باشد چه برسد به دیگران،

البته به شرط آنکه هنوز همان کسی باشی که پاسخ حرفهای بی جوابم را با عشق دادی...

مواظب آن چیزهایی که اگر بشکنند جبران شان کار من وتو نیست باش.

به امید روزی که نزدیکیه دل ها و دست و دیده ها فکر نامه ها را از سرمان بیرون کند............

2 نوشته شده در سه شنبه 16 مهر 1392ساعت 1:24 توسط نرگس || |

بی وفــــــــا...

دیدی ای دل عاقبت زخمت زدن...

گفته بودم مردم ایجا بَدَن...

دیدی ای دل حرف من بیجا نبود...

از برای عشق اینجا جا  نبود...

نو بهار عمر را دیدی چه شد...؟

زندگی را هیچ فهمیدی چه شد...؟

دیدی ای دل دوستی ها بی بهاست...

کمترین  چیزی که میبینی وفــــــــــــاست...

2 نوشته شده در یک شنبه 10 شهريور 1392ساعت 1:50 توسط نرگس || |

تــــــــــــــــنـــــــــــــــــهــــــا...

چـه سخت است تشییع عشق بر شانه های فراموشی

و دل سپردن به قبرستان جدایی وقتی میدانی پنجشنبه ای هست،،،

اما رهگذری نیست تا بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند...

 

 

 

ایــنـــجــــا زمــــــــیــــن اســـت...

ســاعت بـه وقـت انـسـانـیـت خــواب اسـت...

دل عجب موجود سخت جانی است ...

هزار بار تنگ میشود،میشکند،میسوزد و میمیرد...!

ولی باز هم میتپد...

 

2 نوشته شده در یک شنبه 10 شهريور 1392ساعت 1:47 توسط نرگس || |

هــــــــــــی غـــــریـــــبـــــــــــــــــــــــه...

هــــــی غــریـــبــــــــــــــــــــــــــه...!

روی کسی دست گذاشته ای که همه دنیای من است!!!

بـــــی وجــــــــــــــــــــــــــــــــدان...!

 این چنین راحت عــــزیـــــز دل مرا صدا نزن!!!

2 نوشته شده در شنبه 26 مرداد 1392ساعت 1:30 توسط نرگس || |

خاطرمان باشد...

خاطرمان باشد...

شاید سالها بعد،در گذر جاده ها بی تفاوت از کنار هم بگذریم

و بگوییم:

این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود...

 

2 نوشته شده در شنبه 26 مرداد 1392ساعت 1:27 توسط نرگس || |


PlaySong.IR